بسم الله الرحمن الرحیم

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ویولن زن روی پل

ریال

ناموجود

خسروباباخانی در کتاب «ویولون‌زن روی پل» روایت تحولی را مینویسد که روح نویسنده را از ظلمت به سوی نور میکشاند.

چنان که در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

((زنگ زد. همیشه با جمله «دور سرت بگردم» شروع می‌کرد. بعد می‌گفت: «خاک پاتم»، بعد می‌گفت: «دردت به قلبم» و چنان با خلوص می‌گفت و صمیمانه، که من را به رعشه می‌انداخت از فرط شکر و شوق.

گفتم: کجا بودی پسر خوب؟

ابراهیم گفت: گوشی‌ام را زدند. همه شماره تلفن‌ها پرید. آمدم شعبه ، دیدم جایتان را تغییر داده‌اید. بعد هم رفتم سوئد دیگر.

با اصرار والتماس نهاردعوت‌مان کرد، من وطاووس را. گفت: همسرم نگار هم می‌آید. گفت: می‌رویم دربند. همان پایین یک تخت می‌گیریم و حرف می‌زنیم.

گفتم: ما سه نفرهستیم.

گفت: دور سرت بگردم، بگو صد نفر گفتم: دکتر میرلوحی هم هستند.))

توضیحات تکمیلی

وزن 0.5 کیلوگرم
ناشر

جام جم

نویسنده

خسرو باباخانی

لینک کوتاه این صفحه : https://sangarketab.com/?p=6728

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ویولن زن روی پل”