0 ریال
ناموجود
خسروباباخانی در کتاب «ویولونزن روی پل» روایت تحولی را مینویسد که روح نویسنده را از ظلمت به سوی نور میکشاند.
چنان که در بخشی از کتاب میخوانیم:
((زنگ زد. همیشه با جمله «دور سرت بگردم» شروع میکرد. بعد میگفت: «خاک پاتم»، بعد میگفت: «دردت به قلبم» و چنان با خلوص میگفت و صمیمانه، که من را به رعشه میانداخت از فرط شکر و شوق.
گفتم: کجا بودی پسر خوب؟
ابراهیم گفت: گوشیام را زدند. همه شماره تلفنها پرید. آمدم شعبه ، دیدم جایتان را تغییر دادهاید. بعد هم رفتم سوئد دیگر.
با اصرار والتماس نهاردعوتمان کرد، من وطاووس را. گفت: همسرم نگار هم میآید. گفت: میرویم دربند. همان پایین یک تخت میگیریم و حرف میزنیم.
گفتم: ما سه نفرهستیم.
گفت: دور سرت بگردم، بگو صد نفر گفتم: دکتر میرلوحی هم هستند.))
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|---|
ناشر | جام جم |
نویسنده | خسرو باباخانی |
کلیه حقوق این سایت، متعلق به قرارگاه فرهنگی سنگر کتاب میباشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.